توضیح مختصر: کریسمس شده است و ادی و کتی یک آدمبرفی میسازند. داستان زیر را بخوانید تا ببینید که آدمبرفی چه هدیهای برای آنها دارد.
زمان مطالعه: 1 دقیقه
سطح: متوسط
تقریباً کریسمس شده بود. کتی از خواب بیدار شد و دید که همهجا سفید و جادویی شده.
او داد زد: برف اومده! برفِ کریسمس!
بیرون دوید و روی برفها رقص و پایکوبی کرد.
برادرش اِدی هم بیرون آمد. آنها یک گلوله برفی بزرگ و یک گلولهی کوچکتر درست کردند. آنها را روی هم گذاشتند و یک آدمبرفی بزرگ درست کردند.
در تعطیلات کریسمس به آدمبرفی نگاه کردند. او برایشان دست تکان داد. او زنده شده بود!
آدمبرفی گفت: سلام. کریسمس شده. دوست دارید بهتون عیدی بدم؟
آنها گفتند: بله، لطف میکنید.
آدمبرفی بازوهایش را تکان داد. دانههای بلوری نقرهایرنگ برف آسمان را پر کرد. خیلی قشنگ بود.
کتی گفت: ما هم باید به تو عیدی بدهیم.
آنها هویجی برای بینیاش گذاشتند، شالگردنی به گردنش بستند و کلاهی بر سرش گذاشتند.
آنها گفتند: کریسمس مبارک.
برف بند آمد و آفتاب درآمد. آدمبرفی شروع به آب شدن کرد.
او گفت: سال دیگر دوباره من را درست کنید!
4. داستان کوتاه انگلیسی آدم برفی 👁
درس بعدی : 5. دیوالی روز محبوب من
7. شنل قرمزی